چند ساعتی از بستری شدن مادر در اورژانس بیمارستان گذشته بود. یک ساعت نبود که با خواهرم جا به جا شده بودیم. بعد از اینکه نمازم را خواندم و برگشتم به سالن انتظار نگهبانی، هنوز روی صندلی فرود نیامده بودم، شماره خواهرم روی گوشی نقش بست و گفت مادر را بردند… بیشتر »