آخرین یک شنبه سال، روز مادر، قبل از ساعت 8 جلوی درب سی سی یو حاضر شدیم. قرار بود بعد از حضور پزشک جراح، مادر راهی اتاق عمل شود. پلک هایم از شدت گریه های شب و بیداری، مجروح بود و زیر لب زمزمه می کردم و به خدا التماس، که اگر تصمیم ما اشتباه بوده است و… بیشتر »
کلید واژه: "غریبی"
آشنایان به فن آنژیوگرافی، گفته بودند یکی دو ساعت ولی 6-7 ساعتی بود انتظار می کشیدیم. خواهرم را راضی کردم برود نماز شبش را بخواند و برگردد تا کمی آرام شود. هنوز به خاطر نبودنش هنگام برگشت مادر، خدا را شکر می کنم. وقتی تخت مادر از بخش آنژیو دیده شد، مادر… بیشتر »