از تصمیم گیری برای عمل جراحی سخت تر، راضی کردن مادر. سر سخت تر از اینها بود که فکرش را می کردیم. شب بود و با اصرار از نگهبانان و صدور اجازه از پرسنل سی سی یو، رسیدم کنار مادر. خیلی از دیدنم خوشحال شد. از اینکه این دو روز، کجا مانده ام و تنها نبوده ام و… بیشتر »
کلید واژه: "عاشقانه ها"
همه چیز از یک درد ساده شروع شد. دردی که بعد از نماز صبح تا ساعت 9 و ده صبح، مادر را زمین گیر کرد. رنگ صورت مادر رنگ عجیبی بود. زردی متمایل به سیاه. هیچ وقت چنین رنگ و صحنه ای ندیده بودم. هر چه از مادر سوال می کردم مشکلی دارند، درد دارند، می گفتند چیزی… بیشتر »