عاجزانه ترین واکنشی که در طول این دوران از مادر دیدم، نه هنگام رفتن به اتاق عمل بود، نه موقع بستری در بخش ویژه و نه حتی زمانی که به زور از او امضای رضایت گرفتیم. در حساسترین و تلخترین و سخت ترین لحظات چنین عجزی در کلام و نگاه مادر ندیدم. جای بسی دلتنگی… بیشتر »
کلید واژه: "عشق"
روند درمان مادر فراز و نشیب های زیادی داشت. مجموعه ای از تجربه های مختلف. فرصتی که برخی ثانیه هایش را در دفتر اعمال، فرصت، ثبت کردیم و خیلی روز هایش را ندانسته از دست دادیم و دنیا را به کاممان تلخ کرد هیچ، ذخیره ای برای آخرتمان هم نشد. سوالات بی جواب… بیشتر »
از بچگی به کارهای عملی خیلی علاقمند بودم. داشتن میکروسکپ از فانتزی های دوران ابتدایی و راهنمایی ام بود. در کنجکاوی دست فرهاد کنجکاو را از پشت بسته بودم. هیچ وقت ساعت ها ایستادن روی پا در آزمایشگاه دانشگاه، برای هر آزمایشی حتی استخراج ژ نوم انسان از… بیشتر »
بزرگترين حسرت دوران بيماري مادر، حسرت از دست دادن همسفري مثل مادر بود. تا جايي كه تقريبا يك سال، جز رفت و آمد به مطب پزشك هيچ مسافرتي را تجربه نكردم. همسفري با افراد مختلف به من ياد داده بود، نه تنها در مسافرت هاي كوتاه، در سفر زندگي هم با هر كسي همراه… بیشتر »
زمان ملاقات خیلی زود گذشت. همه آماده رفتن بودند. چند نفر از جمع داوطلبانه اصرار می کردند که به نیت جایگزینی با من آمده اند و باید بروم منزل و چند روزی استراحت کنم. اصرار ها وسوسه انگیز بود. فکر یک شب استراحت در اتاقم بعد از بیش از ده روز سرگردانی بین… بیشتر »