از مهمترين عوارض جانبي عمل جراحي كه مدتي سمباده اعصاب همه اعضاي خانواده شده بود، پادرد و كم شدن توانايي راه رفتن هاي مادر بود. شايد ربطي به عمل جراحي نداشت. پاهاي مادر لوس تر از چيزي بود كه فكرش را مي كرديم. از رفتن به بيمارستان تا برگشت به خانه 15 روز… بیشتر »
کلید واژه: "بيمار"
يك هفته از ترخيص مادر گذشته بود. طبق نسخه لازم بود براي معاينه و بررسي وضعيت بهبودي مادر و نتايج آزمايشات جديد، راهي مركز استان و مطب پزشك مادر مي شديم. تا آن روز، جز مطب هاي شهرستاني و پزشكان عمومي، چشممان به جمال هيچ مطب و پزشك فوق تخصصي روشن نشده… بیشتر »
شب اول بازگشت از بيمارستان، كابوسي بود براي خودش. هر چه مادر نفس مي كشيد و حركت مي كرد، بيدار مي شدم و صدايش مي كردم. جوابم را كه مي داد خيالم راحت مي شد. اين چرخه تا صبح ادامه داشت. صداي اذان صبح كه از مسجدهاي اطراف شنيده شد سوالات و«چه كنم » «چه كنم… بیشتر »
روزهاي آخر بستري، مادر را تا كنار پنجره اتاق همراهي مي كردم. صندلي را مي گذاشتم كنار پنجره. پنجره را باز مي كردم و يقين داشتم اثري كه هواي پاك و خنك بهار بر روحيه مادر دارد، با هزار جمله حرف، برابري مي كند. كنار پنجره توجهش را جلب مي كردم به جوانه ها و… بیشتر »