کمتر اتاق را ترک می کردم. جز برای برخی ضرورت ها مثل خرید از فروشگاه کوچک داخل بخش و گاهی تمایل به تنها بودن هنگام نماز خواندن و … بیشتر اوقات، روی تخت روبروی تخت مادر نشسته بودم. با اینکه مادر وابسته تر از قبل شده بود گاهی تشویقم می کردند که برای… بیشتر »
کلید واژه: "عشق"
ساعت نزدیک یازده صبح و چند ساعت تا تحویل سال باقی بود. اولین سالی بود که باید تحویل سال و تعطیلات نوروز را بدون حضور مادر تجربه می کردیم. تصمیم بر آن شد که چون روز ملاقات است و چند بار از طریق تلفن و پرستار بخش آی سی یو در 24 ساعت گذشته جویای احوال… بیشتر »
مادر بعد از عمل جراحی، طبق روال طبیعی، به بخش آی سی یو منتقل شده بود. پشت درب آی سی یو، بعد از یکی دو ساعت معطلی، پرستار توضیح داد که بیمار تا ورود به بخش، نیاز به همراه ندارد. و زمانی که به تشخیص پزشک راهی بخش شد، با ما تماس گرفته می شود و 48 تا72… بیشتر »
از تصمیم گیری برای عمل جراحی سخت تر، راضی کردن مادر. سر سخت تر از اینها بود که فکرش را می کردیم. شب بود و با اصرار از نگهبانان و صدور اجازه از پرسنل سی سی یو، رسیدم کنار مادر. خیلی از دیدنم خوشحال شد. از اینکه این دو روز، کجا مانده ام و تنها نبوده ام و… بیشتر »